عشق بازي
دمي كه ماه پنهان است
بهسان لحظهي ناب دلكندن
در آن زمان كه دود سيگار
بهزير سنگيني نگاه
سفيد و محو ميشود
بيانكه بخوانيام
صدايم كن
روزي كه ميانديشم در گوشه گوشهي اين تن
با نرمي و ناز گويي
چيزي رسوخ ميكند
شبي كه مست، بي تو، سرشار التماسام
از خود مران مرا
بيآنكه بخوانيام
با زبان بوسهها
صدايم كن
بهسان لحظهي ناب دلكندن
در آن زمان كه دود سيگار
بهزير سنگيني نگاه
سفيد و محو ميشود
بيانكه بخوانيام
صدايم كن
روزي كه ميانديشم در گوشه گوشهي اين تن
با نرمي و ناز گويي
چيزي رسوخ ميكند
شبي كه مست، بي تو، سرشار التماسام
از خود مران مرا
بيآنكه بخوانيام
با زبان بوسهها
صدايم كن