جايي براي واگفت هذيان‌ها

سه‌شنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۶

خرم‌شهر، شهر خون، آزاد شد

كار كوچكي نبود‏

هيچ كار كوچكي نبود‏

هنگامي‌كه كفتارها ‏

با آن شمايل هولناك‏

دندان در تن ما مي‌فشردند ‏

تو با تمام شجاعت كودكانه‌ات ‏

با اعتقاد تمام به اينكه ‏

هركه مي‌خندد يار ماست‏

دل به خنده‌ي كفتاران بستي؛‏

سينه يه تيغ سپردي؛‏

هيچ كار كوچكي نبود‏

تو با آن صورت معصوم‏

درخون جوانه زدي ‏

در كمال سادگي عشق ورزيدي ‏

تو نه يك بار‏

هزارن بار مردي (MORDI)‏

تو هنوز بر سر هر خيابان جان مي‌كني‏

تو برترين فرزند اين خانه‌ي پوسيده بودي‏

كار كوچكي نبود،‏

سقف خانه فرو نريخت،‏

اما،‏

در سراي سترون ما ‏

خون تازه‌اي نيست‏

كه خرج پايه‌ها كنيم



پنج‌شنبه, ۳خرداد, ۱۳۸۶‏