شب اول (تو بگو شب اول قبر، چه فرق دارد؟)
بستري گسترده و بهروي آن رخ درميان دودست پوشيدهاي، بنشسته در ميان آلام خويش، در اعماق تاريكي، ميان دستها، ميجويي انگار گمشدهاي را با هزار آيا و چرا...
ميآيد آيا؟
هرگز نميآيد، او دگر هرگز نميآيد. مهري بر تأييد رسمي هزاران ساله، به قدمت انسان. چه ابلهانه دل بستي به شكست اين نفرين، با تني چنين خاكي چه ساده دلانه عاشق شدي آتش را، باد در سر بودگويي. سردي آتش را همان روز لهيب نديدي مگر؟ پيدا بود و ديدي؛ پيدا بود و ديدي و باور كردي. باوري تلخ كه در پس روزگار، در غبار حمق و نسيان فروخفت، نمرد.
كنون بيداري باورت را به زاري پايكوب. بيا، نوباوهات را در آغوش كش، رنج ببر، اشك بريز، بپذير. رفتهاست او كه دگر باز نيايد، روزهايت را به شبهات پيشكش كن، بمير.
۱۶ تير ۱۳۸۸
ميآيد آيا؟
هرگز نميآيد، او دگر هرگز نميآيد. مهري بر تأييد رسمي هزاران ساله، به قدمت انسان. چه ابلهانه دل بستي به شكست اين نفرين، با تني چنين خاكي چه ساده دلانه عاشق شدي آتش را، باد در سر بودگويي. سردي آتش را همان روز لهيب نديدي مگر؟ پيدا بود و ديدي؛ پيدا بود و ديدي و باور كردي. باوري تلخ كه در پس روزگار، در غبار حمق و نسيان فروخفت، نمرد.
كنون بيداري باورت را به زاري پايكوب. بيا، نوباوهات را در آغوش كش، رنج ببر، اشك بريز، بپذير. رفتهاست او كه دگر باز نيايد، روزهايت را به شبهات پيشكش كن، بمير.
۱۶ تير ۱۳۸۸
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home