جايي براي واگفت هذيان‌ها

جمعه، مهر ۰۹، ۱۳۸۹

شکسته

ما خیلی وخ پیش پامون سُرید و کلّه ملّق از اون بالا افتادیم. دست و پا می‌زنیم بی‌خود؛ نه زورشو داریم که درآیم و یله بدیم کنار ساحل، نه دلشو که ول کنیم و بریم پایین؛ غرق کنیم؛ خفه‌شیم و راحت. عین سگ پا سوخته همین‌جور این وسط برا خودمون شلنگ می‌ندازیم. یه‌جورایی چارچنگولی چسبیدیم، اشتباه نشه یهو، صحبت امید و این حرفا نی، فقط پاری وختا، چوبی، شاخه‌ای، چیزی هس؛ دل‌خوش‌کُنکی. تو هم آخریش، تو که بشکنی، ما خیلی وخته شیکسّیم.‏

6 مهرماه 1389‏