ميلاد
شهر من ساكت است
شهر من هر كوچهاش
در ميان شبي گرم، خفته آرام، نفس نميكشد
شهر من اينجا مردهاست
...
روزي در همين نزديكي
پشت آن سايههاي خشك
من به ابر و آسمان و ماه خنديدم
به آب دلبستم، دويدم
...
شهر من مردهاست
امشب من مردهام
شهر من گور است
۱۹ فروردين ۱۳۸۵
2 Comments:
دیدگانم همچون دالان های تار گونه هایم همچو مرمر های سرد ناگهان خوابی مرا در خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد درد
تولدت مبارک
درمورد تولد خیلی تلخ نوشتی
ولی با این همه خیلی قشنکه
ارسال یک نظر
<< Home