جايي براي واگفت هذيان‌ها

جمعه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۸

جان آدميت


من از اين دلهره بيزارم‏

دلهره‌ي ديدن گرگي دندان نموده‏ بر سر هر كو

‏خدايا! بيمناكم از اين‌كه يارانم – به تمامي – گرگاني شوند غيور‏

خاك من مردان و زناني دارد‏

همه زيبا‏

همه جان‏

جان اين خاك‏

خاك من هزاران قلب دارد؛ اما‏

هزاران دل نه‏

هزاران چشم؛ اما‏

هزاران رويا نه‏

هزاران كابوس‏

خاك من مرد و زن فراوان دارد‏

و گرگ نيز‏

خاك من آن وديعه‌ي گران تورا به انسان كم آورده‌است‏

خاك من تشنه‌است‏

خاك من دارد اينجا مي‌گدازد تن‏

مي‌سپارد جان‏

و من سربرخاك‌ پُركابوس‏

مي‌سپارم تن به گرگان و

مي‌گدازم جان


۲۱ خردادماه ۱۳۸۸‏

1 Comments:

Anonymous zohre said...

salam!
...
va nedayee ke be man miguyad
gar che shab tarik ast
del ghavi dar
sahar nazdik ast
...
che kasi mikhahad
mano to ma nashavim?
khane-ash viran bad
man agar ma nashavam dar khisham
to agar ma nashavi khishtani
...
man agar barkhizam
to agar bar khizi
hame barmikhizand

۶:۳۶ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home