جايي براي واگفت هذيان‌ها

شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۷

يادم، تورا فراموش

آيا
تو نيز به‌خاطر داري؟ همانند من؟‏

به همان روشني كه من لبخند تو؟‏

همچو آفتاب؟‏

همانگونه كه تن تو؟‏

نزديك؟‏

همانند من آيا پروازشان مي‌دهي در باد؟‏

قاصدك‌هاي ياد را؟‏

***

تن خسته‌ام،‏

نهيب يادها دمي رهايم نمي‌كند‏

مي‌پندارم كه هراسان، بر مغاك زندگي قدم مي‌نهيم‏

سرشار از خواهش‏

از درون همه فرياد و برون خاموش‏

هراسي دو بر جانم،‏

فرا چنگ آورمت؟‏

تا رهايت كنم؟‏

مي‌پندارم چگونه آيا مي‌خلد، تيغ آفتاب در دل شبان ياد تو؟‏

***

آيا به‌خاطر داري‌ام؟‏

آيا به‌خاطر داري‌ام؟ آن‌گونه كه من؟‏


۲۶ مرداد ۱۳۸۷‏

2 Comments:

Anonymous ناشناس said...

خیلی خوب نوشتی.
این شعر جواب داره. امیدوارم به زودی بگیریش. وقتی گرفتی بده مام یه گازی بزنیم. ماچ

۲:۱۳ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

i`m so afraid to love you,more afraid to loos,clinging to a past that doesn`t let me choose,stop clinging!stop clinging!why are you still clinging?

۱۲:۴۸ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home