آن سفر كرده
يار ديرينم پشت در،
انگشت ميكوبد
من از لاي پردهها نگاهم را به لبانش ميدوزم
خسته بهديدارم آمده
گرد آلود راه است
از نگاهش پيداست، چه بيتابانه ميخواهدم
ميبوسمش
صدباره عاشق ميشوم
اندوه ديرينم
مقدمات مبارك
محمد
۱۲ مرداد ۱۳۸۷
انگشت ميكوبد
من از لاي پردهها نگاهم را به لبانش ميدوزم
خسته بهديدارم آمده
گرد آلود راه است
از نگاهش پيداست، چه بيتابانه ميخواهدم
ميبوسمش
صدباره عاشق ميشوم
اندوه ديرينم
مقدمات مبارك
محمد
۱۲ مرداد ۱۳۸۷
3 Comments:
تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را؟
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را؟
نفسی یار شرابم، نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم، چه کنم دور زمان را؟
ز همه خلق رمیدم ز همه باز رهیدم
نه نهانم، نه پدیدم، چه کنم کون و مکان را؟
ز وصال تو خمارم، سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم، چه کنم و تیر و کمان را؟
...
مولانا
hichi nemitonest to in tanhae o kal kal ba dory mano lahzie az on hesa door kone ele an safar karde
Zendegi zibast,asemane baz,aftabe zar,amadan,raftan,davidan,eshgh varzidan,dar ghame ensan neshastan mesle hamishe fogholade neveshte boodi bishtar benevis va zood be zood update kon :X
ارسال یک نظر
<< Home