جايي براي واگفت هذيان‌ها

شنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۷

آن سفر كرده

يار ديرينم پشت در،‏
انگشت مي‌كوبد‏
من از لاي پرده‌ها نگاهم را به لبانش مي‌دوزم‏
خسته به‌ديدارم آمده‏
گرد آلود راه است‏
از نگاهش پيداست، چه بي‌تابانه مي‌خواهد‌م‏
مي‌بوسمش‏
صدباره عاشق مي‌شوم‏
اندوه ديرينم‏
مقدم‌ات مبارك‏


محمد‏
۱۲ مرداد ۱۳۸۷‏

3 Comments:

Anonymous ناشناس said...

تو مرا جان و جهانی، چه کنم جان و جهان را؟
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را؟
نفسی یار شرابم، نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم، چه کنم دور زمان را؟
ز همه خلق رمیدم ز همه باز رهیدم
نه نهانم، نه پدیدم، چه کنم کون و مکان را؟
ز وصال تو خمارم، سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم، چه کنم و تیر و کمان را؟
...

مولانا

۱۱:۱۱ بعدازظهر  
Blogger parisa said...

hichi nemitonest to in tanhae o kal kal ba dory mano lahzie az on hesa door kone ele an safar karde

۶:۳۲ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

Zendegi zibast,asemane baz,aftabe zar,amadan,raftan,davidan,eshgh varzidan,dar ghame ensan neshastan mesle hamishe fogholade neveshte boodi bishtar benevis va zood be zood update kon :X

۴:۳۷ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home