جايي براي واگفت هذيان‌ها

جمعه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۴

River of tear

اين مطلب با برداشت از آهنگ رودخانه اشك اثر اريك كلپتون نوشته شده.
توي اتاقم خوابيده ام، انگار دارم از بالا همه چيز رو مي‌بينم، خودم رو مي‌بينم كه صورتم رو با دستام پوشونده‌ام، احساس مي‌كنم سبك شده‌ام، انگار كه دارم غرق مي‌شم، توي رودخانه‌اي از درد، رودخانه‌اي از غم، آره غرق شده‌ام بدون اينكه دست و پايي بزنم غرق شده‌ام، بدون مبارزه‌اي، بدون اينكه كمك بخوام يا كسي كمكم كنه، اين رودخانه تا كجا ادامه داره؟ چقدر ديگه از اين درد مونده؟ يك هفته؟ يك ماه؟ يك سال؟
مي‌دونم اون روزي كه خيسي اين رودخانه رو از صورتم پاك كنم، روزي كه برگردم، مي‌دونم... كه اين رودخونه همه چيز رو با خودش برده، مي‌دونم كه ديگه چيزي نمونده، نه براي تو كه صبر كردي، نه براي من كه رفتم...